از فغان شد سر گرانی بیش آن از صائب تبریزی غزل 71

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

از فغان شد سر گرانی بیش آن طناز را

1 از فغان شد سر گرانی بیش آن طناز را ناله عاشق بود افسانه خواب ناز را

2 از ریاضت دامن مقصود می آید به چنگ گوشمال آخر شود دست نوازش ساز را

3 از زبان بازی سخن چین را زبان گردد دراز می شود مهر دهن، شمع از خموشی گاز را

4 می گشاید بال شهرت ناله در کنج قفس می کند خس پوش گلشن شعله آواز را

5 صفحه ننوشته را از حرف گیران باک نیست بستن لب می شود مهر دهن غماز را

6 می زند ناخن به دل هر چند هر سازی که هست دست دیگر در خراش دل بود آواز را

7 از نظر بستن ز دنیا، رغبت زاهد فزود حرص صید از چشم بستن بیش گردد باز را

8 لفظ نازک، حسن معنی را دو بالا می کند شیشه شیراز می باید می شیراز را

9 از خود آرایی سبک پروازی از طاوس رفت گشت رنگینی حنای بال و پر پرواز را

10 تیر روی ترکش از خون بیش روزی می خورد می رسد از چرخ زحمت بیشتر ممتاز را

11 بوی گل را برگ نتواند ز جولان بازداشت چون کنم صائب نهان در پرده دل راز را؟

عکس نوشته
کامنت
comment