- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فارغند از قید چرخ نیلگون دیوانگان رفته اند از حلقه ماتم برون دیوانگان
2 هر دم از بی اختیاری صورتی بر می کنند مهره مومند در دست جنون دیوانگان
3 سنگ طفلان چیست، کز جان و دل سختی پذیر کوه را سازند بی صبر و سکون دیوانگان
4 در بیابانی که باشد لاله زارش بوی خون مست گردند از شراب لاله گون دیوانگان
5 تا ز چشم شور ارباب خرد ایمن شوند می زنند از داغ، نعل واژگون دیوانگان
6 بلبلان دیوانه اند و بوی گل از اتحاد می دود در کوچه و بازار چون دیوانگان
7 می کند باد مخالف شور دریا را زیاد می شوند آشفته صائب از فسون دیوانگان