-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فروغی است یکرنگی از گوهر ما دل ساده فردی است از دفتر ما
2 به دعوی نداریم چون صبح حاجت که خورشید مهری است از محضر ما
3 به محشر هم از جای خود برنخیزد سپندی که افتاد در مجمر ما
4 عجب دارم از فکرهای پریشان که شیرازه گیرد به خود دفتر ما
5 چو آیینه قانع به دیدار خشک است ازین تازه رویان دو چشم تر ما
6 شکستند جوهر طرازان فطرت چو فولاد در بیضه بال و پر ما
7 کجا پخته گردد، که از جوش دریا نیامد ز خامی برون عنبر ما
8 درین بحر پر شور، مانند گوهر گرانمایگی بس بود لنگر ما
9 چه سرها که داده است بر باد صائب هوایی که شد چون حباب افسر ما