1 شعله ور گردد ز شور عشق آواز چراغ از پرپروانه باشد پرده ساز چراغ
2 بس که سودا کرده عالم را سیه درچشم من می کند هر کرم شب تابی به من ناز چراغ
3 صحبت روشن ضمیران پرده سوز غفلت است خواب می سوزد چشم ازدیده باز چراغ
4 ما به مهر و مه ز قحط حسن قانع گشته ایم کز تهی چشمی شود روزن نظر باز چراغ
5 دل چو روشن شد زبان لاف کوته می شود کز نسیم صبح باشد بال پرواز چراغ
6 شرم نتواند حجاب حسن عالمسوز شد کی نهان درپرده ماندنور غماز چراغ؟
7 چاره بیهوده نالان منحصر درکشتن است غیر خاموشی ندارد سرمه آواز چراغ
8 رازهای سر به مهر سینه پروانه را می توان دید ازرخ آیینه پرداز چراغ
9 کرد رسوا داغ صائب سوز پنهان مرا شد دهان روزن خاموش غماز چراغ