1 از بیم خط آن لب شد باریک وچنین باشد آن را که چنین زهری در زیر نگین باشد
2 در خانه زین هر کس شمشاد ترا بیند داند که رعونت را معراج همین باشد
3 آن خال معنبر نیست محتاج به کنج لب دزدی که جگردارست فارغ ز کمین باشد
4 از در ثمین گردید پهلوی صدف لاغر با هر که شود جانان همخانه چنین باشد
5 سر رشته یکتایی در ترک خودی بسته است شیرازه این اوراق از چین جبین باشد
6 عیسی ز سبکروحی بر چرخ کند جولان قارون ز گرانجانی در زیر زمین باشد
7 هر جا دل هر کس هست آنجاست مقام او در روی زمین عارف برعرش برین باشد
8 هر گز نشود سر سبز در کان نمک ریحان مشکل که بر آرد خط لب چون نمکین باشد
9 از ناله مجنون شد پرشور بیابانها گفتار جگر ریشان صائب نمکین باشد
دیدگاهها **