-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مد عمر من چو نی در ناله و زاری گذشت از تهی مغزی حیاتم در سبکساری گذشت
2 خواب غفلت فرصت وا کردن چشمی نداد روز من در پرده شب از سیه کاری گذشت
3 در شبستان عدم شد شمع کافوری مرا آنچه از شبهای تار من به بیداری گذشت
4 می توانم بی تأمل سینه زد بر تیغ کوه لیک نتوانم به آسانی ز همواری گذشت
5 بر دل خوش مشربم چون سایه ابر بهار سختی دوران سنگین دل به همواری گذشت
6 سجده گاه بیخودان را احترامی لازم است از در میخانه می باید به هشیاری گذشت
7 ظالمان را آیه رحمت بود فرمان غزل چشم او در دور خط از مردم آزاری گذشت
8 این جواب آن غزل صائب که خسرو گفته است ضایع آن روزی که مستان را به هشیاری گذشت