-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 مپوش چشم ز رخسار همچو جنت دوست که نور چشم فزاید صفای طلعت دوست
2 به سیم قلب خریده است ماه کنعان را کسی که هر دو جهان را دهد به قیمت دوست
3 نهال عمر ابد با کمال رعنایی گل پیاده نماید، نظر به قامت دوست
4 ازان به خاک برابر نموده ام خود را که خاکسار نوازست ابر رحمت دوست
5 کمر به خدمت من بسته اند عالمیان ازان زمان که کمربسته ام به خدمت دوست
6 چو خون مرده نیاید به کار زنده دلان شبی که زنده ندارند در محبت دوست
7 چرا ز دامن صحرا به حی روم صائب؟ مرا که نیست چو مجنون دماغ صحبت دوست