- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بجز تشویش خاطر عالم فانی نمی دارد جهان دارالامانی غیر حیرانی نمی دارد
2 نباشد هیچ بنیادی زسیل حادثات ایمن بغیر از خانه بر دوشی که ویرانی نمی دارد
3 زخورد و خواب بگذر گر دل بیدار می خواهی که بیداری زپی خواب تن آسانی نمی دارد
4 سحرخیزی ز آب زندگی سیراب می گردد که دست از دامن شبهای ظلمانی نمی دارد
5 گذارد بی سروپایی در آتش نعل سالک را گهر در بحر آسایش زغلطانی نمی دارد
6 حجاب و شرم در کارست حسن لاابالی را گریز از چاه و زندان ماه کنعانی نمی دارد
7 گرفتار ترا چشم ترحم نیست از مردم که امید شفاعت صید قربانی نمی دارد
8 همان از دور می بوسم زمین هر چند می دانم که دربان کریمان چین پیشانی نمی دارد
9 مپیچ از غنچه خسبی سر اگر آسودگی خواهی که گل در غنچگی بیم از پریشانی نمی دارد
10 چه باشد دین و دل صائب که نتوان باخت در راهش؟ دو عالم باختن اینجا پشیمانی نمی دارد