با آن که من ندارم کاری از صائب تبریزی غزل 5947

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

با آن که من ندارم کاری به کار مردم

1 با آن که من ندارم کاری به کار مردم دایم کشم کدورت از رهگذار مردم

2 دنبال خلق گردد خود را کسی که گم کرد خود را بیاب و بگذر از انتظار مردم

3 امیدواری خلق عنوان نا امیدی است زنهار تا نباشی امیدوار مردم

4 از منت آب حیوان تیغ برهنه گردد لب تر مساز زنهار از جویبار مردم

5 بنیاد اعتبارات پا در رکاب باشد مگذار دل ز خامی بر فخر وعار مردم

6 در زیر تیغ دایم خون می خورد ز خجلت هر کس به برگ سبزی شد شرمسار مردم

7 در چشم عیبجویان ظلمت همیشه فرش است ز آیینه پشت بیند آیینه دار مردم

8 از سیر لاله و گل خاطر نمی گشاید از مردم است صائب باغ و بهار مردم

عکس نوشته
کامنت
comment