بس که در سینه من تیر پی از صائب تبریزی غزل 3616

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

بس که در سینه من تیر پی تیر آید

1 بس که در سینه من تیر پی تیر آید نفس از دل چو کشم ناله زنجیر آید

2 رشته طول امل را نتوان پیمودن قصه شوق محال است به تقریر آید

3 هیچ کس راه به سررشته تقدیر نبرد چون سر زلف تو دردست به تدبیر آید؟

4 دل رم کرده ما را به نگاهی دریاب این نه صیدی است که دایم به سر تیر آید

5 رزق چون زود دهد دست بهم، زود رود نکنم شکوه اگر روزی من دیر آید

6 صائب از کاهکشان فلک اندیشه مکن نیست چون جوهر مردی چه ز شمشیر آید؟

عکس نوشته
کامنت
comment