1 می خورد خون فراغت تشنه آزار تو دست از دست مسیحا می کشد بیمار تو
2 نیم جانی داشتم نزدیک لب آورده ام بر سر حرف است اگر شیرینی گفتار تو
3 بر سر اقبال با هم گفتگوها کرده اند سایه بال هما با طره دستار تو
4 سرو می ترسم که بال قمریان را بشکند سخت می پیچد به خود از غیرت رفتار تو
5 صائب این طرز سخن را از کجا آورده ای؟ خنده بر گل می زند رنگینی اشعار تو
دیدگاهها **