- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غباری از بیابان جنون بالا نمی گیرد که دل از سینه لیلی ره صحرا نمی گیرد
2 زمین سینه عاشق عجب خاصیتی دارد که تا سرکش نباشد نخل، در وی پا نمی گیرد
3 رسانیده است جایی همت من بی نیازی را که آتش را خس و خارم زاستغنا نمی گیرد
4 اگر پای حسابی روز محشر در میان باشد سر خاری ازین گلزار پای ما نمی گیرد
5 غبار غم زمین و آسمان را تنگ اگر سازد فضای گوشه دل را کسی از ما نمی گیرد
6 ندارد همچو ما غالب شریکی محنت عالم کسی از پا نمی افتد که دست ما نمی گیرد
7 زبان گندمین تنخواه نان جو بود صائب فلک روزی عبث از مردم دانا نمی گیرد