-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 درین دو هفته که زاینده رود سرشارست پلی است آن طرف آب، هر که هشیارست
2 چسان ز سیر چمن خاطرم گشاده شود؟ که بوی گل به دماغ ضعیف من بارست
3 دل آرمیده بود تا شمرده است نفس چمن صحیح بود تا نسیم بیمارست
4 عرق ز روی تو آتش به زیر پا دارد عجب نباشد اگر همچو اشک، سیارست
5 به خارخار هوس دامن تو در گروست وگرنه بادیه عشق بی خس و خارست
6 به وصل دلبر کنعان رسیدن آسان نیست متاع این سفر از چشم همچو دستارست
7 ز درد خویش ندارم خبر، همین دانم که هر چه جز دل خود می خورم زیانکارست
8 جهان به مجلس مستان بیخرد ماند که در شکنجه بود هر کسی که هشیارست
9 به مجمعی که فتادی بساز با یاران که در نماز جماعت شتاب بیکارست
10 مخور فریب مسیحا و چاره سازی او که شربت دل بیمار، چشم بیمارست
11 نظر به کعبه و بتخانه نیست عاشق را که طفل، شوخ چو افتاد خانه بیزارست
12 به طبع تازه صائب فسردگی مرساد! که در بهار و خزان خامه اش گهربارست