مستی و خمیازه بر خون دل از صائب تبریزی غزل 6687

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

مستی و خمیازه بر خون دل ما می کشی

1 مستی و خمیازه بر خون دل ما می کشی صد خم می داری و حسرت به مینا می کشی

2 قهر خود را در لباس لطف جولان می دهی پرده از آب گهر بر روی دریا می کشی

3 با کمند آتشین چون آفتاب از صحن باغ شبنم افسرده ما را به بالا می کشی

4 یک جهان غماز را در پشت در جا می دهی از لب منصور در مستی سخن وا می کشی

5 گردنی داریم ازان موی میان باریکتر سرنمی پیچیم اگر بر دار ما را می کشی

6 آفتاب از حسرتش هر روز گردن می کشد این کمند عنبرینی را که در پا می کشی

7 آه رعنا می شود هر چند رعنا می شوی آرزو قد می کشد چندان که بالا می کشی

8 همزبانی با لب او نیست صائب کار تو شرم بادت، چون نفس پیش مسیحا می کشی؟

عکس نوشته
کامنت
comment