مکن بر نفس رحمت با تو چون از صائب تبریزی غزل 2967

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

مکن بر نفس رحمت با تو چون راه جفا گیرد

1 مکن بر نفس رحمت با تو چون راه جفا گیرد سزای کشتن است آن سگ که پای آشنا گیرد

2 مترس از نفس سرکش، پنجه تسخیر بیرون کن که چون گیری گلوی اژدها شکل عصا گیرد

3 کسی کز خلق خواهد حاجت خود، مردنش اولی غریق بحر به، آن کس که دستش ناخدا گیرد

4 نگردد با گرفتن بی نیازی جمع در یک جا سزای آتش است آن تن که نقش بوریا گیرد

5 شود گرد خجالت، بر جبین خضر بنشیند غباری از سر خاک سکندر چون هوا گیرد

6 کمانی کرده زه بیطاقتی در پیکر خشکم که چون تیر هوایی استخوان من هوا گیرد

7 نهال میوه دارم، حق گزاری بار می آرم بلند اقبال آن دستی که بازوی مرا گیرد

8 چراغ دولت پروانه روزی می شود روشن که از خاکسترش آیینه رخساری جلا گیرد

9 نه در خار از جفا رنگی، نه در گل از وفا بویی خوشا چشمی کز این گلزار چون شبنم هوا گیرد

10 حریف گوشه ابروی منت نیستم صائب من و آیینه طبعی که بی صیقل جلا گیرد

عکس نوشته
کامنت
comment