- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل نبندند عزیزان جهان در وطنی که به یوسف ندهد وقت سفر پیرهنی
2 صبح پیری شد و از خواب نگشتی بیدار بر تو شد جامه احرام ز غفلت کفنی
3 می شود سنگ نشان کعبه مقصودش را گر به اخلاص کند خدمت بت برهمنی
4 راز من از لب خامش به زبانها افتاد گر چه از خامه بی شق نتراود سخنی
5 مزه میوه فردوس نمی داند چیست هر که دندان نرسانده است به سیب ذقنی
6 در سپند من سودازده آتش مزنید که پریشان شود از ناله من انجمنی
7 نیست از وصل به جز خون جگر قسمت من بر سر خوان سلیمان چه کند بی دهنی؟
8 کرد یک تنگ شکر روی زمین را صائب که شنیده است چنین طوطی شکرشکنی؟