- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نبالد بر خود از شهرت دل نازک خیال من ز انگشت اشارت بیش می کاهد هلال من
2 ز برق تشنگی از خرمن من دود اگر خیزد به آب زندگی لب تر نمی سازد سفال من
3 نبیند با هزاران چشم پیش پای خود گردون اگر از دل قدم بیرون نهد گرد ملال من
4 تمنای وصالش چون به گرد خاطرم گردد؟ پریرویی که از تمکین نیاید در خیال من
5 به امید چه روز حشر از لب مهر بردارم؟ که کوته می کند طول زمان را عرض حال من
6 ز حیرت سروها را می رود از یاد بالیدن به هر گلشن که گردد جلوه گر نازک نهال من
7 ازان از فربهی چون ماه می سازم تهی پهلو که بیش از بدر ناخن می زند بر دل هلال من