از کاوکاو آن مژه ام بیخبر از صائب تبریزی غزل 4813

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

از کاوکاو آن مژه ام بیخبر هنوز

1 از کاوکاو آن مژه ام بیخبر هنوز نگرفته خون من به زبان نیشتر هنوز

2 باآن که عمرهاست که از سر گذشته ام صندل نمی برد ز سرم درد سر هنوز

3 روزی که آه من به هواداری توخاست درخواب ناز بود نسیم سحر هنوز

4 شامی که طره تو میان رابه فتنه بست سنبل نبسته بود به گلشن کمر هنوز

5 صبحی که چشم من به رخ اشک باز شد پیمان نبسته بود صدف با گهر هنوز

6 درخواب بوسه ای ز دهانش ربوده ام می سوزد از حلاوت آنم جگر هنوز

7 باآن که شد ز سنگ حوادث حریربیز این شیشه هست گوش به زنگ خطر هنوز

8 الماس را دونیم تیغ آه من گرم است زخم خصم، ندارد خبر هنوز

9 دل خون شد و همان ستم آسمان بجاست گل کرد شمع (و)باد صبا در بدر هنوز

10 صائب اگر چه بر سر طوبی است جای من درآتشم ز کوتهی پال و پر هنوز

عکس نوشته
کامنت
comment