- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از کاوکاو آن مژه ام بیخبر هنوز نگرفته خون من به زبان نیشتر هنوز
2 باآن که عمرهاست که از سر گذشته ام صندل نمی برد ز سرم درد سر هنوز
3 روزی که آه من به هواداری توخاست درخواب ناز بود نسیم سحر هنوز
4 شامی که طره تو میان رابه فتنه بست سنبل نبسته بود به گلشن کمر هنوز
5 صبحی که چشم من به رخ اشک باز شد پیمان نبسته بود صدف با گهر هنوز
6 درخواب بوسه ای ز دهانش ربوده ام می سوزد از حلاوت آنم جگر هنوز
7 باآن که شد ز سنگ حوادث حریربیز این شیشه هست گوش به زنگ خطر هنوز
8 الماس را دونیم تیغ آه من گرم است زخم خصم، ندارد خبر هنوز
9 دل خون شد و همان ستم آسمان بجاست گل کرد شمع (و)باد صبا در بدر هنوز
10 صائب اگر چه بر سر طوبی است جای من درآتشم ز کوتهی پال و پر هنوز