1 به گریه نقطه خال تو از نظر نرود که داغ لاله به خونابه جگر نرود
2 ز چاه خوبی یوسف نمی شودخس پوش به بند حسن گلوسوز از شکر نرود
3 چه سود دولت دنیا خسیس طبعان را که حرص از آتش سوزان به تاج زر نرود
4 ز دل به باده روشن نمی رود غم عشق به آفتاب کلف از رخ قمر نرود
5 تمام روی زمین بی نزاع وجنگ وجدل ازان کس است که از حد خود بدر نرود
6 که می برد خبر کشتن مرا بیرون ز محفلی که ز دلبستگی خبر نرود
7 به زیر برگ خزیده است میوه ام جایی کز آفتاب رگ خامی از ثمر نرود
8 به خاص وعام بزرگانه می دهد پهلو چرا به پای خم می کسی به سرنرود
9 تسلی دل صائب به وصل ممکن نیست که تلخکامی بادام از شکر نرود