1 نگردد زهر سبز آنجا که تریاق از زمین روید در آن کشور که باشد غمگساری غم کجا ماند؟
2 خدنگ راست رو زود از کمان دلگیر می گردد دل آگاه در زیر فلک یک دم کجا ماند؟
3 زهر گردش فلک بر خاک ریزد رنگ طوفانی بنای عمر با این سیلها محکم کجا ماند؟
4 هجوم بوالهوس نگذاشت در کوی تو یک عاشق درین هنگامه پر دیو و دد آدم کجا ماند؟
5 اگر سنجی به میزان وفا کوه غم ما را ترا در پله انصاف، سنگ کم کجا ماند؟
6 زبی شرمی نماند آبروی نیکوان صائب حیا تا هست این گلزار بی شبنم کجا ماند؟
7 در آن دل از هلاک عشقبازان غم کجا ماند؟ گره در خاطر خورشید از شبنم کجا ماند؟
8 عبث پیچیده در جان سبکرو جسم پا در گل مسیحای زمان در دامن مریم کجا ماند؟
9 چنین کز دیده شوخ کواکب می جهد آتش دل بی داغ در معموره عالم کجا ماند؟
10 مسلسل چون شود امواج، می پاشد ز هم کشتی به حال خویش دل در زلف خم در خم کجا ماند؟