از گلستان نشود غنچه دل از صائب تبریزی غزل 534

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

از گلستان نشود غنچه دل باز مرا

1 از گلستان نشود غنچه دل باز مرا پنجه سرو بود چنگل شهباز مرا

2 می توان ناله شنید از کف خاکستر من نشود سوختگی سرمه آواز مرا

3 پرده ساز شود نه فلک از ناله من ندهد سرمه گر آن چشم فسونساز مرا

4 زحمت آینه من مده ای روشنگر دل سیه می شود از منت پرداز مرا

5 آخرالامر عنانداری من خواهد کرد شهسواری که عنان داد ز آغاز مرا

6 دفتر بال و پرش طعمه مقراض شود آن که افکند ز سر رشته پرواز مرا

7 صبر چندان که در خانه به رویم بندد کشش دل کشد از خانه برون باز مرا

8 گوش بر بانگ هم آواز ندارم صائب بس بود ز اهل سخن خامه هم آواز مرا

عکس نوشته
کامنت
comment