- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نداد عشق گریبان به دست کس ما را گرفت این می پر زور، چون عسس ما را
2 اگر چه سگ به مرس می کشند صیادان کشیده است سگ نفس در مرس ما را
3 تمام روز ازان همچو شمع، خاموشیم که خرج آه سحر می شود نفس ما را
4 فغان که منزل دور و دراز وادی عشق نکرد دل تهی از ناله چون جرس ما را
5 خراب حالی ما لشکری نمی خواهد بس است آمدن و رفتن نفس ما را
6 ترا که پای گلی هست، می به ساغر کن که زهد خشک کشیده است در قفس ما را
7 به گرد خاطر ما آرزو نمی گردید لب تو ریخت به دل رنگ صد هوس ما را
8 اگر چه در قفس افتاده ایم از گلزار ز گل نمی گسلد رشته نفس ما را
9 شکسته بال و پرانیم، جای آن دارد که باغبان کند از چوب گل قفس ما را
10 غریب گشت چنان فکرهای ما صائب که نیست چشم به تحسین هیچ کس ما را