به هر فسرده لب خشک وچشم از صائب تبریزی غزل 3953

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

به هر فسرده لب خشک وچشم تر ندهند

1 به هر فسرده لب خشک وچشم تر ندهند قبول داغ محبت به هر جگر ندهند

2 به گوشمال ستم سر ز حکم عشق مپیچ که هیچ رشته بی تاب را گهر ندهند

3 فراغبالی در تنگنای چرخ مخواه همان به است که در بیضه بال وپر ندهند

4 بریز بار تعلق که شاخه های درخت نمی شوند سبکبار تا ثمر ندهند

5 ز روی تلخ مکافات زهر می بارد چه نعمتی است که کام مرا شکر ندهند

6 ترم ز طعنه این زاهدان خشک ای کاش چو صندلی نفرستند دردسرندهند

7 چنان چکیده بخلند این گرانجانان که نیم قطره به ابرام نیشتر ندهند

8 ز دوش دار سرش تکیه گه نخواهد یافت اگر دو دور به منصور بیشتر ندهند

9 چه شکوه می کنی از اشک تلخ خود صائب ترا شرابی ازین خوشگوارتر ندهند

عکس نوشته
کامنت
comment