غنچه را راه در آن چاک گریبان از صائب تبریزی غزل 6839

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

غنچه را راه در آن چاک گریبان ندهی

1 غنچه را راه در آن چاک گریبان ندهی به کف طفل نوآموز گلستان ندهی

2 دست بیعت به گل داغ چو دادی، زنهار فرصت بند گشودن به گریبان ندهی

3 می خورد شهر به هم گر تو ستمگر یک روز سیل زنجیر جنون سر به بیابان ندهی

4 سینه بر سینه خم گر چو فلاطون بنهی خشت خم را به کتب خانه یونان ندهی

5 از دلت چشمه زمزم نبرد گرد ملال اگر از آبله آبی به مغیلان ندهی

6 گر به صحرای تعلق گذر افتد ناچار خار را فرصت گیرایی دامان ندهی

7 می چکد شور قیامت ز شکرخنده او دل مجروح به آن پسته خندان ندهی

8 ای فلک در گذر از قسمت ما، شرم بدار چند در کاسه خود دست به مهمان ندهی؟

9 نان و دندان به هم ار می دهیم احسان است چند نان بخشیم ای سفله و دندان ندهی؟

10 صائب از سوختگی گر به سرت دودی هست مشت خاک سیه هند به ایران ندهی

عکس نوشته
کامنت
comment