می کند برتن گرانی سرچو از صائب تبریزی غزل 4901

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

می کند برتن گرانی سرچو می افتد ز جوش

1 می کند برتن گرانی سرچو می افتد ز جوش چون سبوخالی شد ازمی بار می گرددبه دوش

2 صحبت اشراق راتیغ زبان درکار نیست صبح چون گردید روشن شمع می گردد خموش

3 می شود دست نوازش باعث آرام دل خشت اگر مانع تواند شد خم می را ز جوش

4 در سخن لب جلوه زخم نمایان می کند می شود تیغ دودم هرگاه می گردد خموش

5 صبح آگاهی شود گفتم مراموی سفید پرده دیگر فزون شد برگرانیهای گوش

6 بازی جنت مخور، کز بهر عبرت بس بود آنچه آدم دید ازان گندم نمای جو فروش

7 شورش عشق است درفرهاد از مجنون زیاد سیل در کهسار صائب بیشتر دارد خروش

عکس نوشته
کامنت
comment