- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مکن به غنچه گره نوبهار عالم را تبسمی کن و بگشای کار عالم را
2 به خنده ای گل بی خار می توانی کرد اگر التفات کنی، خارزار عالم را
3 فلک سوار چو عیسی نمی توانی شد ز خویش تا نفشانی غبار عالم را
4 کجی ز مار به افسون نمی توان بردن چگونه راست توان کرد کار عالم را
5 مبند نقش اقامت که همچو موج سراب قرار نیست دمی پود و تار عالم را
6 نتیجه ای به جز از خانمان خرابی نیست خرابی دل امیدوار عالم را
7 عجب که روز قیامت ز خاک برخیزد به دوش هر که نهادند بار عالم را
8 خوشا کسی که چو صائب ز خاکساری ها به دیده خاک زند اعتبار عالم را