-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شبنم غنچۀ بیداردلان چشم بدست صیقل سینۀ روشنگهران دست ردست
2 خودنمایی چه بلاهای نمایان دارد ایمن از زنگ بود آینه تا در نمدست
3 به دل پاک نظر کن نه به دستار سفید سطحیان را نظر از بحر گهر بر زبرست
4 پیش ازین خانۀ صیاد ز خاروخس بود این زمان خرقۀ پشمین و کلاه نمدست
5 در دل هرکه حسد نیست غم دوزخ نیست تخم آن آتش جانسوز شرار حسدست
6 ما ازین هستی دهروزه به جان آمدهایم وای بر خضر که زندانی عمر ابدست
7 مرگ را بیخبران دور ز خود میدانند چار دیوار جسد در نظر من لحدست
8 نیست در عالم ایجاد به جز تیغ زبان بیگناهی که سزاوار به حبس ابدست
9 نیست در چشمۀ خورشید غباری صائب چشم کوتهنظران پردهنشین رمدست