- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برد شبنم را برون از باغ، چشم روشنی با دل روشن تو محو آب و رنگ گلشنی
2 طور از برق تجلی شهر پرواز یافت از گرانجانی تو پا بر جا چو کوه آهنی
3 تلخ می شد زندگی از نوحه دلمردگان مرده دل را اگر می بود رسم شیونی
4 بی دل بینا فزاید پرده ای بر غفلتت با مه کنعان اگر در زیر یک پیراهنی
5 غنچه با دست نگارین پوست را بر تن شکافت تو ز سستی همچنان زندانی پیراهنی
6 گر نمی سازی خراب این خانه را چون عاشقان باز کن چون عاقلان از چشم عبرت روزنی
7 وادی خونخوار سودا را چو مجنون دیده ام جز دهان شیر در وی نیست دیگر مائمنی
8 حسن عالمسوز را مشاطه ای در کار نیست می زند هر برگ گل بر آتش گل دامنی
9 گر نداری گوشه ای صائب در اقلیم رضا از تو باشد گر همه روی زمین، بی مائمنی