- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درین بهار به گلزار رفتنی دارد به پای بوی گل از خود گذشتنی دارد
2 کنون که نرگس شهلا گشود چشم از خواب به چشم روشنی باغ رفتنی دارد
3 ز نوبهار برومند گردد امیدش به توبه هرکه امید شکستنی دارد
4 ز برگریز خزان، بلبلی است فارغبال که زیر بال و پر خویش گلشنی دارد
5 به چار موجه وحشت فتد ز یاد بهشت ز گوشه دل خود هر که مأمنی دارد
6 مرا به گوهر شب تاب رشک می آید که در چراغ خود از آب روغنی دارد
7 ز بس که چشم من از چشم شور ترسیده است به خانه ای ننهد پا که روزنی دارد
8 برون ز اطلس گردون نمی رود صائب علاقه هرکه چو عیسی به سوزنی دارد