1 منکران چون دیده شرم و حیا بر هم نهند تهمت آلودگی بر دامن مریم نهند
2 ساده لوحانی که دل بر زندگانی بسته اند بر سر ریگ روان بنیاد از شبنم نهند
3 نام رنگین فکرتان برگرد عالم می دود بر دل خود دست اگر یک چند چون خاتم نهند
4 سیر چشمان قناعت با لب تبخاله ریز داغهای بی نیازی بر دل زمزم نهند
5 اینقدر استادگی در زخم ناخن می کنند وای اگر این ناکسان بر زخم ما مرهم نهند
6 کیمیای سازگاری خار را گل می کند غم چه سازد با حریفانی که دل بر غم نهند؟
7 نیست حیف و میل در میزان عدل کردگار هر چه زین سر بر تو افزودند زان سر کم نهند
8 زود باشد حشرشان در خاک با قارون شود این گرانجانان که سیم و زر به روی هم نهند
9 صائب ارباب هوس دارند جوش العطش روی اگر بر روی گل چون قطره شبنم نهند