-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دمی کز روی آگاهی بود تیغ دودم باشد به دنیا هر که پشت پا زند صاحب قدم باشد
2 بود ملک جهان زیر نگین اقبالمندی را که چترش مهر خاموشی و تنهایی علم باشد
3 مکن از ظلمت فقر و فنا چون بیدلان وحشت که آب زندگانی در شبستان عدم باشد
4 مشو غافل زپاس هیچ دل در عالم وحدت که در ملک سلیمان مور هم صید حرم باشد
5 نیم غمگین اگر گردون نگردد بر مراد من که برد پاکبازان بیشتر در نقش کم باشد
6 به قدر جستجو روزی به دست آید، زپا منشین که رزق مور با آن ناتوانی در قدم باشد
7 زفریاد و فغان طبل تهی سیری نمی دارد ندارد گوش امن آن کس که در بند شکم باشد
8 زخط گفتم به عاشق مهربان گردد، ندانستم که آن بیدادگر را اول مشق ستم باشد
9 ندارد گنج قارون اعتبار خاک در چشمش دلی کز درد و داغ عشق صائب محتشم باشد