دلدار رفت و برد دل خاکسار از صائب تبریزی غزل 6392

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

دلدار رفت و برد دل خاکسار من

1 دلدار رفت و برد دل خاکسار من یکبار شد ز دست کند و شکار من

2 رفتی و رفت با تو دل بی قرار من یکبار شد تهی ز دو گوهر کنار من

3 می بود سهل کار دل غم کشیده ام بودی به جای خویش اگر غمگسار من

4 واحسرتا که چون گل رعنا به باد رفت در یک نفس خزان من و نوبهار من

5 از نیم جان من به چه تقصیر دست داشت؟ شوخی که برد صبر و شکیب و قرار من

6 باری مرا به داغ جدایی چو سوختی غافل مشو ز حال دل داغدار من

7 صبری که بود پشت امیدم ازو به کوه در روزگار هجر نیامد به کار من

8 باغ و بهار من ز جهان دامن تو بود دیگر به دامن که نشیند غبار من؟

9 آیا بود به گریه شادی بدل شود این گریه های تلخ شب انتظار من؟

10 صائب ترانه ای که بشوید ز دل غبار امروز نیست جز سخن آبدار من

عکس نوشته
کامنت
comment