-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیو کس نخستین شه ماد بود وز او سربسر کشور آباد بود
2 بسی بود آن شاه باعدل وداد کریم و جوانمرد و نیکو نهاد
3 گزیدند او را بشاهنشهی نشاندند ویرا بگاه مهی
4 چو بر گاه شد شاه باعدل و داد کلاه بزرگی بسر بر نهاد
5 بفرمود تا شارسان ساختند یکی شهر زیبا بیاراستند
6 در آن شارسان هفت دژشدپدید چنان شهر تا آن زمان کس ندید
7 یکی بر یکی بر تری داشتی که بر آسمان سر بر افراشتی
8 چو رنگین کمان هفت دژشدعیان که از هفت اورنگ بودی نشان
9 زسبز و سفید و زسرخ وز زرد بنفش وسیه ورنگ هم لاژورد
10 چو جنت یکی شهر آمد پدید چنو در جهان کس ندید و شنید
11 ببخشید شه نعمت بیکران هنر پروان را کران تا کران
12 سپس جشن شاهانه آراستند بشادی فزوده زغم کاستند
13 بر او هکمتانه نهادند نام فشاندند دست و گرفتند جام
14 ز غوغای طبل و ز آوای کوس بلرزید نه گنبد آبنوس
15 بدینگونه شه کشور آباد کرد یکی شهر هرگوشه بنیاد کرد
16 چنین اند شاهان نیکو سرشت که سازند دنیا چو باغ بهشت