1 صد پرده شوختر بود از چشم خال تو این نافه پیش پیش دود از غزال تو
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 از بهار افزود شور عشق چون بلبل مرا خامه مشق جنون گردید چوب گل مرا
2 صحبت طفلان بود دیوانه را باغ و بهار دامن پر سنگ باشد دامن پر گل مرا
1 عشق کو تا گرم سازد این دل رنجور را در حریم سینه افروزد چراغ طور را
2 حیرتی دارم که با این نشأه سرشار عشق دار چون بر دوش خود دارد سر منصور را
1 نیست ممکن قرب آتش بال و پر سوزد مرا چون سمندر دوری آتش مگر سوزد مرا
2 گر چنین حسن گلو سوزش جگر سوزد مرا از سرشک آتشین، مژگان تر سوزد مرا
1 کرد بی تابی فزون زنگ دل غم دیده را پایکوبی آب شد این سبزه خوابیده را
2 می شود ظاهر عیار فقر بعد از سلطنت توتیای چشم باشد خاک، طوفان دیده را
1 ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر بستم تو با اغیار خوش بنشین که من بار سفر بستم
2 همان بهتر که روگردان شوم از خیل مژگانش به غیر از خون دل خوردن چه طرف از نیشتر بستم
1 نیست در دیده ما منزلتی دنیا را ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
2 زنده و مرده به وادید ز هم ممتازند مرده دانیم کسی را که نبیند ما را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **