- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گریه از دل نبرد کلفت روحانی را عرق شرم نشوید خط پیشانی را
2 لنگر درد به فریاد دل ما نرسید تا که تسکین دهد این کشتی طوفانی را؟
3 دل آگاه ز تحریک هوا آسوده است نیست از باد خطر تخت سلیمانی را
4 جان محال است که در جسم بود فارغبال خواب، آشفته بود مردم زندانی را
5 جامه ای نیست به اندام تو چون عریانی چند پنهان کنی این خلعت یزدانی را؟
6 زهر در مشرب من باده لب شیرین است تا چشیدم قدح تلخ پشیمانی را
7 محو رخسار تو از هر دو جهان مستغنی است مژه بیکار بود دیده قربانی را
8 آه ازین قوم سیه دل که گران می دانند به زر قلب، وصال مه کنعانی را
9 نزند چون خط مشکین تو نقشی بر آب مو برآید ز کف دست اگر مانی را
10 برندارم سر خود از قدم خم صائب تا خط جام نسازم خط پیشانی را