-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هشیار زیستن نه ز قانون حکمت است در کارخانه ای که نظامش به غفلت است
2 این کنج عزلتی که گرفته است شیخ شهر در چشم اهل دید کمینگاه شهرت است
3 بند از دهان کیسه گشودن، نه از زبان ای خواجه در طریقه ما شکر نعمت است
4 سوداگرست هر که دهد زر به آبروی آن کس که بی سؤال دهد اهل همت است
5 دشت گشاده را نشود بستگی نصیب سین سخا کلید در باغ جنت است
6 از تیغ آفتاب گل و لاله رنگ باخت شبنم هنوز مست شکرخواب غفلت است
7 در کاسه سری که بود فکر آب و نان چون آسیا همیشه پر از گرد کلفت است
8 یک کشتی درست به ساحل نمی رسد زین شورشی که در سر دریای وحدت است
9 گوهر ز اشک ابر سرانجام می کند صائب کسی که همچو صدف پاک طینت است