- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وصل و هجرست یکی چشم و دل حیران را که زر و سنگ تفاوت نکند میزان را
2 کار موقوف به وقت است که چون وقت رسید خوابی از بند رهانید مه کنعان را
3 اشک اگر پای شفاعت نگذارد به میان که جدا می کند از هم دو صف مژگان را؟
4 به که ارباب شفاعت به سر خویش زنند نکهت منت اگر هست گل احسان را
5 گر شود دولت بیدار مساعد روزی صائب آن نیست فراموش کند یاران را