-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کشت بی خوشه خجالت کشد از روی درو مفکن ای تیغ اجل بر من بیدل پرتو
2 گردش چرخ بدو نیک ز هم نشناسد آسیا تفرقه از هم نکند گندم و جو
3 با لب خشک سکندر ز سیاهی برگشت یک دم آب به قسمت نفزاید تک و دو
4 در شکستن حذر از شیشه فزون باید کرد لشکری را که شکسته است به دنبال مرو
5 عشق از حال پریشان شدگان غافل نیست همه جا دیده خورشید بود با پرتو
6 برق از تندی خود زود فنا می گردد نیست ممکن که نبازد سر خود تیز جلو
7 سبحه از دست بینداز که بر دل بارست میفروش آنچه ز مستان نستاند به گرو
8 چه بود دولت دنیا که به آن فخر کنند؟ گشت در غار ازین شرم نهان کیخسرو
9 تازه عاشق نتواند که نگرید صائب بیشتر آب تراوش کند از کوزه نو