-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 دل صد چاک اگر دست ز تن برمی داشت راه چون شانه در آن زلف معنبر می داشت
2 آن که گریان به سر خاک من آمد چون شمع کاش در زندگی از خاک مرا برمی داشت
3 دل بی حوصله سرشار ز می می گردید چون سبو دست طلب گر به ته سر می داشت
4 می توانستم ازان لب، دهنی شیرین کرد خال اگر چشم ازان کنج دهن برمی داشت
5 گر به همیان زر افزوده شدی طول حیات زندگی بیش ز درویش، توانگر می داشت
6 اگر آیینه نمی بود ز روشن گهران که چراغی به سر خاک سکندر می داشت؟
7 صورتی داشت فکندن به زمین حرف مرا اگر آن آینه رو طوطی دیگر می داشت
8 نتوان کند دل از صورت شیرین، ور نه کوه را ناله فرهاد ز جا برمی داشت
9 همه را در سر و کار تو به رغبت می کرد صائب دلشده گر صد دل دیگر می داشت