صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی
صائب تبریزی

چو برگ بر سر حاصل نمی توان از صائب تبریزی غزل 616

غزل 616 ام از 9863 غزلیات

چو برگ بر سر حاصل نمی توان لرزید

1 چو برگ بر سر حاصل نمی توان لرزید کجاست سنگ که دل از ثمر گرفت مرا

2 همان ز گوهر من چشم می شود روشن اگر چه گرد یتیمی به بر گرفت مرا

3 ز طور سرمه حیرت کشد به چشم کلیم رخی که پرتو او در جگر گرفت مرا

4 ترا که زخم زبان نیست در کمین، خوش باش که همچو خون به زبان نیشتر گرفت مرا

5 همین دلی است که از انتظار می سوزد ز روی یار چراغی که در گرفت مرا

6 که کرده است ترا گرم گفتگو صائب؟ که دل ز ناله گرم تو در گرفت مرا

7 ز روی گرم که در جان شرر گرفت مرا؟ که آفتاب قیامت به بر گرفت مرا

8 چنان گداخت مرا فکر آن دهان و میان که می توان به زبان چون خبر گرفت مرا

9 دل رمیده من سرکشی نمی داند توان به رشته موی کمر گرفت مرا

10 فسردگی چو گهر سنگ راه یکرنگی است ازین چه سود که دریا به بر گرفت مرا؟

11 چو رشته هر که شد از پیچ و تاب من آگاه ز آب دیده خود در گهر گرفت مرا

12 به مدعای دل آن روز کبک من خندید که شاهباز تو در زیر پر گرفت مرا

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چو برگ بر سر حاصل نمی توان لرزید

شاعر شعر چو برگ بر سر حاصل نمی توان لرزید چه کسی است ؟

شاعر شعر چو برگ بر سر حاصل نمی توان لرزید صائب تبریزی می باشد.

شعر چو برگ بر سر حاصل نمی توان لرزید در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر چو برگ بر سر حاصل نمی توان لرزید چیست ؟

قالب شعر چو برگ بر سر حاصل نمی توان لرزید غزل است

مضمون اصلی شعر چو برگ بر سر حاصل نمی توان لرزید چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر