-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شد چو عالمگیر غفلت، جاهل و دانا یکی است خانه چون تاریک شد بینا و نابینا یکی است
2 نیست مجنون را ز شور عشق پروای تمیز گردباد و محمل لیلی درین صحرا یکی است
3 نیست تدبیر خرد را در جهان عشق کار ناخدا و تخته کشتی درین دریا یکی است
4 ز اختلاف ظرف، گوناگون نماید رنگ می ورنه در میخانه وحدت می حمرا یکی است
5 ما نفس بیهوده می سوزیم در آه و فغان سرکشی و عجز پیش حسن بی پروا یکی است
6 گوشه گیرانند پیش کوته اندیشان سبک ورنه شان کوه قاف و شوکت عنقا یکی است
7 آه ما رعناترست از آه ماتم دیدگان آنچنان کز جمله شبها شب یلدا یکی است
8 غافلان از کاهلی امروز را فردا کنند ورنه پیش خود حساب امروز با فردا یکی است
9 نیست صدر و آستانی خانه آیینه را خار و گل را جای در چشم و دل بینا یکی است
10 اختلاف رنگ، گل را برنیارد ز اتحاد با دو رنگی پیش یکرنگان گل رعنا یکی است
11 شق کنند از تیغ صائب گر سر ما چون قلم سرنمی پیچیم از توحید، حرف ما یکی است