- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو بید اگر چه درین باغ بی بر آمده ام به عذر بی ثمری سایه گستر آمده ام
2 ز نقص خودبه امید کمال خرسندم اگر چه همچو مه عید لاغر آمده ام
3 به پای قافله رفتن ز من نمی آید چو آفتاب به تنها روی بر آمده ام
4 همان به خاک برابر چو نور خورشیدم اگر چه از همه آفاق بر سر آمده ام
5 مدار روی دل از من دریغ کز غفلت ز آستانه دلها به این در آمده ام
6 دل دو نیم مر قدر، عشق می داند چو ذوالفقار به بازوی حیدر آمده ام
7 مرا ز بی بری خویش نیست بر دل بار که چون چنار به دست تهی بر آمده ام
8 جواب تلخ ز خشکی به ابر می گوید به قلزمی که به امید گوهر آمده ام
9 چو موج اگر چه شکسته است بال من صائب به ساحل از دل دریا مکرر آمده ام