-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 زمین چو ریگ روان است بر جناح سفر در او فشردن پای ثبات ممکن نیست
2 به داغ عشق در اینجا اگر نسوخته ای ز آفتاب قیامت نجات ممکن نیست
3 ز فکر تشنه لبان خضر آب سیر نخورد وگرنه سیری از آب حیات ممکن نیست
4 ز شرم آن لب شیرین اگر نگردد آب به چوب بستن دست نبات ممکن نیست
5 به زور، روی دل از دل نمی توان گرداند به دوستان، عدم التفات ممکن نیست
6 چگونه قطره تواند محیط دریا شد؟ ز راه فکر رسیدن به ذات ممکن نیست
7 مگر وسیله شود خط عنبرین، ورنه به مهر خال رساندن برات ممکن نیست
8 مکن تلاش رهایی ز زلف او صائب که از کمند خدایی نجات ممکن نیست
9 خلاصی دل ما از جهات ممکن نیست به زور نقش ز ششدر نجات ممکن نیست
10 بلاست عاشقی نوخطان چار ابرو ز چار موجه دریا نجات ممکن نیست