-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو گل به ظاهر اگر خنده در دهان داریم به دیده خار ز اندیشه خزان داریم
2 جگر شکاف محیط است چون عصای کلیم ز آه تیر خدنگی که در کمان داریم
3 شکسته رنگی ما نامه ای است واکرده چگونه درد دل خویش را نهان داریم؟
4 همان به بال و پر خود چو تیر می لرزیم اگر چه قوت پرواز از کمان داریم
5 بری ز پرورش ما نخورد در همه عمر چو سرو و بید خجالت ز باغبان داریم
6 اگر چه بی ثمر افتاده ایم خوش وقتیم که همچو سرو دل جمعی از خزان داریم
7 ز اعتبارشود بیش خاکساری ما که ما به صدر همان جا در آستان داریم
8 ازان جو شمع ز ما روشن است محفلها که هر چه در دل ما هست بر زبان داریم
9 عجب که محو شود یاد ما ز خاطرها چو صبح حق نفس بر جهانیان داریم
10 فغان ز داغ غریبی برشته تر گردد علاقه ما به قفس بیش از آشیان داریم
11 سگ در تو ز رزق هماست مستغنی و گرنه ما هم یک مشت استخوان داریم
12 همین ز گرد یتیمی است چون گهر صائب کناره ای که درین بحر بیکران داریم