چو گل به ظاهر اگر خنده از صائب تبریزی غزل 5770

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

چو گل به ظاهر اگر خنده در دهان داریم

1 چو گل به ظاهر اگر خنده در دهان داریم به دیده خار ز اندیشه خزان داریم

2 جگر شکاف محیط است چون عصای کلیم ز آه تیر خدنگی که در کمان داریم

3 شکسته رنگی ما نامه ای است واکرده چگونه درد دل خویش را نهان داریم؟

4 همان به بال و پر خود چو تیر می لرزیم اگر چه قوت پرواز از کمان داریم

5 بری ز پرورش ما نخورد در همه عمر چو سرو و بید خجالت ز باغبان داریم

6 اگر چه بی ثمر افتاده ایم خوش وقتیم که همچو سرو دل جمعی از خزان داریم

7 ز اعتبارشود بیش خاکساری ما که ما به صدر همان جا در آستان داریم

8 ازان جو شمع ز ما روشن است محفلها که هر چه در دل ما هست بر زبان داریم

9 عجب که محو شود یاد ما ز خاطرها چو صبح حق نفس بر جهانیان داریم

10 فغان ز داغ غریبی برشته تر گردد علاقه ما به قفس بیش از آشیان داریم

11 سگ در تو ز رزق هماست مستغنی و گرنه ما هم یک مشت استخوان داریم

12 همین ز گرد یتیمی است چون گهر صائب کناره ای که درین بحر بیکران داریم

عکس نوشته
کامنت
comment