باران چو انجم از فلک گریه از صائب تبریزی غزل 1854

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

باران چو انجم از فلک گریه تاک ریخت

1 باران چو انجم از فلک گریه تاک ریخت ابر بهار، رنگ قیامت به خاک ریخت

2 گفتی به جای قطره باران درین بهار دامان پر گل از کف گردون به خاک ریخت

3 چون سینه صدف گهر آبدار کرد هر شبنمی که گل به گریبان خاک ریخت

4 آینه رویی از جگر خاک جلوه کرد هر قطره عرق که ازان روی پاک ریخت

5 ماند چگونه نامه مستان سیاهروی؟ زان اشک بی شمار که از چشم تاک ریخت

6 هر نخل آرزو که دل از روی شوق بست چون نخل موم ازین نفس شعله ناک ریخت

7 رویم ز اشک شور نمکزار گشته است یارب که این نمک به دل چاک چاک ریخت؟

8 آورد سر برون ز گریبان بخت سبز چون شیشه هر که جرعه خود را به خاک ریخت

9 صائب نگاه یار که می می چکد ازو در جام ما برای چه زهر هلاک ریخت؟

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر