1 سرو گلزار بهشت است قد دلجویش لاله باغ تجلی است رخ نیکویش
2 من که از رشک دل روشن خود می سوزم چون ببینم که شود آینه همزانویش ؟
3 بخیه راز نهان جوهر شمشیر شده است بس که شد آینه پردا(ز د)لم ازبویش
4 خانه اش گر شود از موج حوادث ویران صائب آن نیست که لنگر بکند ازکویش