- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نتوان به دستگیری اخوان ز راه رفت یوسف به ریسمان برادر به چاه رفت
2 من بودم و دلی که مرا غمگسار بود آن نیز رفته رفته به خرج نگاه رفت
3 رویت ز آفتاب کشید انتقام ما گر ز آفتاب رنگ ز رخسار ماه رفت
4 از جوش مشتری به دلارام من رسید بر ماه مصر آنچه ز زندان و چاه رفت
5 بگذر ز عزم هند که بهر زر سفید نتوان به پای خود به زمین سیاه رفت
6 از حرف سرد بر من آتش زبان گذشت بر شمع آنچه از نفس صبحگاه رفت
7 از ظلمت گنه به دل پاک من رسید بر چشم روشن آنچه ز آب سیاه رفت
8 در محفل وجود مرا زندگی چو شمع گاهی به اشک صائب و گاهی به آه رفت