1 نتوان به پای سعی رسیدن به طور عشق خوابیده تر ز زلف بود راه دور عشق
2 دست ستیزه در کمر بیستون کند درهر سری که هست می تازه زور عشق
3 از ظلمت وجود که می برد ره برون ؟ گر شمع پیش پای نمی داشت نور عشق
4 سیری ز شغل عشق ندارند عاشقان چون آب شور تشنگی افزاست شور عشق
5 گر جای خار نشتر الماس سر زند صائب قد نمی کشد ازراه دورعشق
دیدگاهها **