- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 می شود نقل مجالس چون شود شیرین سخن همچو خون پنهان نمی ماند چو شد رنگین سخن
2 از تأمل می شود شایسته تحسین سخن پیچ و تاب فکر سازد غنچه را رنگین سخن
3 هر که را آن غمزه خونریز در دل بگذرد تا قیامت می تراود از لبش خونین سخن
4 سبزه نورس چسان آید برون از زیر سنگ؟ از لب لعلش برون آید به آن تمکین سخن
5 طوطیان را زنگ خواهد بست در منقار حرف خوار گردد در نظرها گر به این آیین سخن
6 آهوی چین کاسه دریوزه سازد ناف را گر ز زلف و کاکل او بگذرد در چین سخن
7 با کمال تیره روزی می شود عالم فروز آه اگر می داشت شمعی بر سر بالین سخن
8 کوته اندیشی است میل چشم بینایی مرا ورنه دارد در گره هر نقطه ای چندین سخن
9 تلخی ایام را صائب شکر در چاشنی است طفل چون از شیر لب شوید، شود شیرین سخن