- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آمد خزان و تر نشد از می گلوی ما رنگی درین بهار نیامد به روی ما
2 چون موجه سراب اسیر کشاکشیم هر چند متصل به محیط است جوی ما
3 باد مراد کشتی ما زور باده است بر دوش خلق بار نگردد سبوی ما
4 دریا به سعی، گرد یتیمی ز ما نبرد آب گهر چگونه دهد شستشوی ما؟
5 در آفتاب عشق که شد موم سنگها خام است همچنان ثمر آرزوی ما
6 موی سفید هیچ کم از جوی شیر نیست در کام آرزوی دل طفل خوی ما
7 ما چون نسیم خدمت آن زلف کرده ایم گلها کنند پاره گریبان ز بوی ما
8 از خویش رفته را نتوان نقش پای یافت رحم است بر کسی که کند جستجوی ما
9 صائب به آب خلق نداریم احتیاج از اشک خود چو شمع بود آب جوی ما